۱۳۸۴ اسفند ۲۴, چهارشنبه



چهارشنبه سوری ؛ ارث پدری ؟

چهارشنبه سوری را همه ارث زرتشتیان می دانند اما خود زرتشتیان از این که به چنین چیزی منتسب باشند، به شدت پرهیز می کنند . شاید همین دو سه جمله موبد خورشیدیان در جمع زرتشتیانی که شب چهارشنبه امسال که برابر بود با پانزدهم مارس دور هم آمده بودند کافی بود که همه به درستی بدانند این جشنواره اگرچه ریشه در تاریخ پرافتخار ایران دارد اما به هیچ عنوان نمی تواند برخاسته از سنت ها و باورهای زرتشتیان باشد.
زرتشتیانی که آمده بودند تا زردی و خستگی یک سال طولانی را به آتش بسپرند و در عوض سرخی اش را از آن خود کنند، آن شب از موبد خود شنیدند که می گفت:
" دو دلیل بزرگ وجود دارد که نشان می دهد این مراسم، نسبتی با آیین ها و باورهای زرتشتیان ندارد. یکی اینکه اساساّ زرتشتیان چیزی به نام هفته نداشته اند و ندارند و حتا امروز هم هنوز به جای هفته و تقسیم ماه به چهار بخش ، برای هر روز نامی برگزیده و در حقیقت ماه را به سی بخش تقسیم کرده اند . پس به طور کلی لفظ و کلمه چهارشنبه هیچ تناسبی با سنت های دیرینه زرتشتی نمی تواند پیدا کند.دوم آنکه همانطور که می دانیم رسم زیبای چهارشنبه سوری را در غروب سه شنبه برگزار می کنند و به آن چهارشنبه سوری می گویند."
در اینجا موبد نگاهی به جمعیت کرد و پرسید:"می دانید چرا؟"
یکی از جوانان دستش را بالا کرد و بعد از گرفتن اجازه گفت: "موبد ، من فکر می کنم به این خاطر است که شب ها، نور آتش بیشتر می درخشد و مشخص تر است."
لبخندی بر لبان موبد ظاهر شد و گفت : منظورم این بود که به من بگویید چرا نام آن را چهارشنبه سوری گذاشته اند اما در حقیقت در شب سه شنبه برگزار می شود. و هنگامی که کسی پاسخی نداد ، موبد خود به سخن ادامه داد و چنین گفت:
"از زمان های بسیار قدیم از آنجاییکه دانشمندان و پژوهشگران بسیاری در در دانشگاه ها و مدارس ایران تحصیل می کردند . سطح دانش در ایران از کشورهای دیگر بالاتر بود. ایرانیان با استفاده از همین دانشمندان و با بهره وری از دانش ستاره شناسی موفق شدند که از همان زمان های بسیار قدیم وقت و زمان را به صورت بسیار دقیقی به کمک دانش ستاره شناسی ثبت کنند. این تقسیم بندی امروزه به سال خورشیدی معروف شده است.اما ...."
دختر کوچولویی که کنار مادرش ایستاده بود خنده کنان پرید وسط حرف موبد و پرسید مگه نگه داشتن وقت نیاز به ستاره شناسی دارد ؟
موبد که تحت تأثیر سادگی دختربچه قرار گرفته بود لبخند پدرانه ای کرد و دست مهر آمیزی بر سر دختر کوچک کشید و پاسخ داد :
" آری ، دخترم . به کمک علم ستاره شناسی می توان سرعت حرکت زمین به دور خورشید را اندازه گرفت و آن را یک سال خورشیدی نامید . چون سرعت گردش زمین به دور خورشید ثابت است این مقدار همیشه بدون تغییر باقی خواهد ماند و هیچگاه دستخوش تغییر نخواهد شد اما اقوام دیگر که عموما اقوام سامی هستند چون به آن حد از دانش ستاره شناسی نرسیده بودند ، به جای آن، حرکت ظاهری ماه را دنبال کردند و سال را بر اساس حرکت ماه به دور زمین تقسیم کردند . به اینصورت سال قمری بوجود آمد.
امروزه در اغلب کشورها و نیزایران، سال را به روش خورشیدی می سنجند ، اما در کشورهای عربی سال را بر اساس گردش ماه به دور زمین اندازه گیری می کنند که بیشتر مواقع اشتباه است و بدتر آنکه به خاطر تغیبراتی که در خط مداری ماه پیش می آید ،همواره در حال تغییر نیز هست."
به اینجا که رسید مردم یکی یکی داشتند از دور موبد پراکنده می شدند . آنشب نیامده بودند که به این حرف ها گوش بدهند . حوصله شان واقعا سر رفته بود . مخصوصا اینکه نمی دانستند همه این حرف ها چه ربطی به این دارد که چهارشنبه سوری متعلق به زرتشتیان است یا خیر؟
موبد خورشیدیان که به خوبی مردم را می شناخت و با احساسات آنها آشنایی کامل داشت ناگهان گفت: خوب امشب که ماه در بیاید آغاز روز است برای اعرابی که روز و شبشان را با نور ماه می سنجند. به همین خاطر به این رسم هم چهارشنبه سوری نام دادند . چرا؟ چون خیال می کردند همه مردم دنیا با ماه و قمر کار می کنند. غافل از اینکه اینکه ایرانیان با خورشید سروکار دارند و طلوع خورشید را آغاز روز می دانند.
از این جا می فهمیم که حتی زمان برگزاری این رسم هم چیزی است که با دانش اعراب بادیه بیشتر سازش و همخوانی دارد تا با سال خورشیدی و نظم استوار و پابرجای منظومه خورشیدی.
سخن که به اینجا رسیده بود آن جمع کوچک خوشحال از آن بود که نکته تازه ای یاد گرفته اما جالب آن بود که همه می خواستند هرچه زودتر آیینی را برگزار کند که حالا دیگر اطمینان داشت ربطی به باورهایشان ندارد. شاید این گونه بیشتر به دلشان می چسبید .به همین خاطر همه یکصدا گفتند حالا وقتش هست که برویم ، آتش درست کنیم و از رویش بپریم.
چند دقیقه بعد سه گُله آتش در محوطه باز درب مهر شهر سن حوزه روشن بود. زرتشتیان زیادی از کوچک و بزرگ که از هر سوی آمده بودند و دور شعله های آتش حلقه زده بودند ، یکی یکی و گاه پشت سر هم از روی آتش می پریدند و در دل می خواندند:
زردی من از( آن) تو ، سرخی تو از(آن) من

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی