۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

تلویزیون های ماهواره ای (بخش نخست)

و تبعات منفی آن بر زرتشتیان

نویسنده:جمشید کیومرثی

یکی از سایت های وابسته به دولت در خبری ویژه نوشته: همزمان با تبلیغ مکتب ایرانی از سوی برخی مسؤولین و اشاعه باستانگرایی در کشور، برخی جریان های زرتشتی اقدام به فروش گسترده اقلام باستان گرایی بصورت عمومی و یا مخفیانه در سطح کشور نموده اند.

آیا با توجه به منع تبلیغات دینی توسط زرتشتیان آیا می توان هیچگونه دلیلی برای اینگونه خیزش های سیاسی بر علیه زرتشتیان ایران پیدا کرد؟

البته این موضوع روشن است که سهم بزرگی از این جنجال ها بر سر مخالفت بخشی از اصولگرایان با گروه دیگری از اصولگرایان به سرکردگی اسفندیار مشائی است، اما سؤال این است که چرا و چگونه زرتشتیان به راحتی آلت دست این گروه ها قرار می گیرند. و چه عناصری باعث شده اند که بهانه به دست عده ای بیافتد تا بحث های جدید و البته خطرناکی را بر علیه زرتشتیان آغاز کنند.اصولن در درازای تاریخ زندگی چندین سده ای زرتشتیان پس از اسلام در ایران کدام زرتشتی را سراغ داریم که بخواهد به قیمت آسیب رساندن به جامعه زرتشتیان ساکن در ایران منویات سیاسی خود را پیش ببرد.

بحث درباره درستی سیاست هایی که زرتشتیان ساکن در ایران در درازای چهارده سده برای حفظ موجودیت خود در کشور ایران به کار برده اند نیاز به مباحث مفصلی دارد که در ادامه این سری از نوشتارها به برخی از آنها پرداخته خواهد شد.

اما برای آغاز بحث و پاسخ به این سؤال مهم که چرا امروز جامعه زرتشتیان در وضعیت خطرناکی از نقطه نظر سیاسی قرار دارد و لبه تیغ شمشیر دشمنان دیرینه اش را بیش از هر زمان دیگری بر گلوی خود احساس می کند، باید به پانزده سال پیش برگشت. در آن زمان آقای میستری خجسته استاد فلسفه - زرتشتی فارغ التحصیل آکسفورد- که در آن زمان در هندوستان زندگی می کرد به دعوت مهندس پرویز روانی نماینده وقت زرتشتیان، به ایران آمده بود.وی در صحبت هایی که به صورت خصوصی با ما در میان گذاشت یادآوری کرد که در سفر اخیرش به آمریکا گروهی که هدف خود را برخورد با حکوت جمهوری اسلامی اعلام کرده اند از وی خواسته اند که به جمعی - که معرفی خواهند شد- آموزش فلسفه دینی زرتشتی بدهد.که او به هیچ قیمتی حاضر به همکاری با آنان نمی شود.

معنی این پیشنهاد البته این بوده است که گروهی خارج نشین برای مبارزه با رژیم حاکم بر ایران قصد دارند از فلسفه ای دینی استفاده کنند، که خود چیزی از آن نمی دانند.

حالا دوباره به زمانی نزدیک ترباز گردیم: تا حدود شش سال پیش به عنوان مدیر مسئول امرداد در ایران با بخشی از نویسندگان زرتشتی و اندیشمندان غیرزرتشتی که در باره فرهنگ ایران و فلسفه زرتشتی می نوشتند برخورد های مستقیم داشتم. با توجه به نزدیکی متقابلی که با این هر دو گروه داشتم به خوبی متوجه این قضیه بودم که نویسندگان زرتشتی حتا اگر سیاسی بودند و خواهان حرکت های سیاسی اما به خاطر جامعه زرتشتی که ممکن بود بر اثر حرکت های سیاسی آنان مورد سرزنش و یا آسیب های اجتماعی قرار بگیرد از عنوان نمودن دین خود پرهیز می کردند و برعکس بیشتر اندیشمندان غیر زرتشتی بی محابا وارد دسته های بزرگ و کوچک سیاسی می شدند و آب به آسیاب کسانی می ریختند که در صدد رسیدن به نقطه ای بودند که امروز می توان گفت رسیده اند. به همین خاطر است که طی یک تا دوسال گذشته شاهد چرخش های ناگهانی و مخالفت های اساسی برخی از این اندیشمندان با دین و فرهنگ ایرانی بوده ایم. دلیل این امر البته نمی تواند چیزی به غیر از این باشد که آنان به خاطر افراط در اعمال سیاسی شان مورد لطف بیشتر مأمورین ومعذورین قرار گرفته و مجبور به اعتراف به چیزهایی شده اند که شاید از پیش برایشان نوشته شده و حالا مجبور به امضای آنها بوده اند.

اما این بازی خطرناک و بی مسئولانه در خارج از کشور به دست افرادی صورت می گیرد که همه چیز از جمله دین و جامعه زرتشتی را چونان ابزاری سیاسی قلمداد کرده و در عین حال که خود را زرتشتی دوست و میهن پرست و شیفته فرهنگ باستانی ایران می نامند، دست به هرگونه تحریکات عاطفی مسلمانان زده و از به زبان آوردن انواع توهین ها به مسلمانان واصول و فروع دینشان ابایی ندارند.

اگر به زمانی نزدیک تر مثل سال پیش برگردیم، اما توجه به تئاتری مشمئز کننده، حائزاهمیت خواهد بود. درسالنی در جنوب کالیفرنیا، جمعیت چشمگیری از غیر زرتشتیان زرتشتی دوست نیزحضور داشتند. و همگی به سخنان کسی گوش فرا داده بودند که یکی از همان افرادی بود که پیش از این آقای خجسته میستریِ نوعی،مسئول آموزشش شده بود. سخنران که آمده بود تا مثلن از دین و فلسفه دین اشو زرتشت بگوید و احتمالن چیستی و چرایی جهان هستی را با جهان بینی اشو زرتشت بازنمایی کند؛ فریاد برداشته بود که ایران به دست دژخیمانی به آتش کشیده شده و امروز وظیفه هر زرتشتی است که بر اساس دستورات گاتها بر علیه آنها مبارزه کند. این آموزش دیده سیاسی در ادامه حرف هایش چنین می گفت:« من، به عنوان سربازی که در جبهه اول این مبارزه ایستاده است از شما زرتشتیان انتظار دارم که حالا که جانتان را نمی خواهید در این راه بدهید از دادن مالتان دریغ نکنید.» وی سپس جبهه خود را یکی از تلویزیون های ماهواره ای خواند و از زرتشتیان حاضر در سالن خواست که کمک های مالی خود را به این شبکه ماهواره ای بفرستند.

ادامه دارد.....

5 نظر:

در ۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه ساعت ۱۱:۳۶:۰۰ (‎−۸ گرینویچ), Anonymous ناشناس گفت...

lazem bood kasi in ha ra benevisad. kamelan movafegham

 
در ۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه ساعت ۷:۰۵:۰۰ (‎−۷ گرینویچ), Anonymous ناشناس گفت...

این تلوزیون ها جز آدمهای پول دوستی بیش نیستند که فقط به ترفند های مختلف دنبال پول مردم هستند و خود دولت ج ا ا می داند و آنها نیز می خواهند از این آب گل آلود استفاده کنند و زرتشتیان را زیر فشار بگذارند.
با تشکرد از سایت شما که این موضوع را مطرح کرد

 
در ۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه ساعت ۲:۰۰:۰۰ (‎−۷ گرینویچ), Anonymous مهر آیین گفت...

درود.. به باور من این سریال خیلی خوب توانسته آداب دانی .
بزرگی وخرد ایرانی را در برابر خوی وحشی وخونریز تازی نشون بده اما در باره واژه عجم با شما هم رای هستم

 
در ۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه ساعت ۱۳:۳۷:۰۰ (‎−۷ گرینویچ), Anonymous ناشناس گفت...

همکیشانی که خارج زندگی‌ می‌کنید

ترا به خدا، به این اردشیر انوشیرونی بگویید دارد بزرگترین صدمات رو با این برنامه سیاسی ماهواره به ما در اینجا میزند. این آدم که خود را نماینده دین بهی‌ و ما زرتشتیان میداند، تا این اندازه کوتاه فکر است، که آن میبدی، فقط برای بازار گرمی‌ برنامه خود و جمع کردن مشتری برای بازارچه خودش برای دلار و حقوق بیشتر جامعه ما را اینجا به خطر انداخته است، و کوته فکری مثل اردشیر انوشیرونی هم بازیچه دست اوست، ولی‌ به چه قیمتی. فرزندان ما روز به روز در شهرها و دهات امنیت کمتری دارن. تو رو به خدا به این اردشیر انوشیرونی بگویید، ما را به خیر تو امیدی نبود و نیست، شر مرسان.

 
در ۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه ساعت ۱۳:۴۰:۰۰ (‎−۷ گرینویچ), Anonymous ناشناس گفت...

Aafarin be jamshid kiomarsi. Man gofteh familhaye khodam ra dar iran va khahesh aajezaneh anha ra baraye tamin amniat dar iran haminja post kardam. omidvaram chap shavad.

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی