۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه


همدلی و همازوری
پدیده ای که به صورت خودبخودی در جامعه بوجود نمی آید


نویسنده: جمشید کیومرثی
جوانان و نو جوانان و همه ی مردان و زنان یک کشور و سرزمین و خلاصه، همه ی افراد یک ملت واحد، دست در دست هم برای سعادت و خوشبختی نسل های آینده در تلاشند. به طور مثال بسیار شنیده ایم که اگر امروز در مصرف آب صرفه جویی نکنیم نسل آینده با کمبود آب مواجه خواهد بود و زندگی بدی خواهد داشت. با شنیدن این موضوع احساس می کنیم که در برابر نسل آینده پاسخگو هستیم و سعی داریم تا آنجا که از دستمان بر می آید از مصرف بی رویه ی آب اجتناب کنیم. اما نیرویی در مقابل این احساس خوب، قدرت نمایی می کند. به طوری که از انجام درست این خواست قلبی خود بر نمی آییم. در اینجاست که می بینیم هر چقدر در حد توان خود در انجام این وظیفه ی ملی می کوشیم، دیگران و گاه اکثریت در قبال آن بی تفاوت هستند. همین امر باعث دلسردی و عدم رعایت موضوع صرفه جویی می گردد. احساس می کنیم اگر در بسیاری از امور همه ی مردم ، " یکدل" و یک زبان در راهی قدم بردارند و به قول ما زرنشنیان "همازوری" پیشه کنند، به نتیجه خواهند رسید و بعد از نبود چنان وضعیتی افسوس می خوریم
      در همین حال می بینیم بعد از اعلام نتایج انتخابات در سال 88 به نفع رئیس جمهوری که در باور مردم آرای کافی را کسب نکرده بود، بدون هیچگونه تبلیغ و آگهی و دعوت قبلی میلیون ها انسان به خیابان ها آمده و آرای از دست رفته ی خود را بازخوانی می کنند. یا بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال بر حریفی قدر خیابان ها پر می شود از شادی و جوش و خروش و رقص و تماشای مردمی خوشحال که بر اثر همان همدلی به خیابانها سرازیر شده اند
      این" همدلی" را دانشمند مردم شناسی چون "لرنر" افکار عمومی می نامد . وی تفاوت جامعه ی سنتی و صنعتی را " همدلی" می داند. یعنی که افرادی بتوانند خود را در جای فرد دیگری قرار داده و آن گاه قضاوت کنند. در جوامعی که پیشرفت های صنعتی در آنها رخ داده و شهر نشینی گسترش یافته است، پدیده ای به نام"همدلی" به خودی خود معنایی نداردو وظیفه ی نهادهای اجتماعی است تا با استفاده از ابزارهای مناسب این همدلی را به وجود آورند. چنانچه وسائل ارتباط جمعی نخواهند یا نتوانند افکار عمومی را هماهنگ نموده و "همدلی" لازم را در بین آحاد جامعه برقرار سازند، در نتیجه مردم همچون دهقانان خرده پایی که مارکس آنان را " توده ی عظیم" یا " گونی سیب زمینی" می نامد ، بدون آنکه رابطه ی چند جانبه ای با هم داشته باشند ، در وضعینی مشابه به زندگی ادامه خواهند داد. مارکس در این باره استدلال می کند که فقدان ارتباط بین دهقانان خرده پا مانع می شود که آنها به بینش مشترک و آگاهی طبقاتی مشترک برسند. به همین دلیل است که او می گوید آنها مثل سیب زمین های توی گونی مجموعه ای از افرادند که پیوندی با یدکدیگر ندارند. به نظر مارکس در چنین وضعیتی مردم دستخوش تلقینات رهبران عوام فریبی چون ناپلئون سوم واقع می گردند
      اکنون که بیش از یکصد سال از این نظریه ی مارکس می گذرد به جرئت می توان گفت که هنوز هم بسیاری از جامعه شناسان در وثوق آن متفق القول بوده و برای وسائل ارتباط جمعی نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعات قائل می باشند. از مهم ترین وسائل ارتباط جمعی می توان از رادیو و تلویزیون و سپس روزنامه ها و مجلات (مطبوعات) و امروزه اینترنت و دیگر شبکه های رایانه ای نام برد
     جامعه ی زرتشتی ساکن در آمریکا و بویژه کالیفرنیا با وجود دارا بودن پتانسیل های لازم برای در دست داشتن هر کدام از ابزار های فوق الذکر به عنوان وسیله ی ارتباط جمعی، امروزه به خاطر عدم وجود مدیریتی یک دست، بانفوذ و با هدفی مشترک  و به خاطر این که به ظاهر با مخاطبین کمی سروکار دارد ، در حال حاضر امکان استفاده ی مناسب از اکثر وسائل ارتباط جمعی را ندارد. از سوی دیگر چون مطبوعات موجود با مدیریتی دارای تفکرات سنتی اداره می شوند و در طول سی سال بعد از انقلاب اسلامی  نتوانسته اند آنطور که باید و شاید خود را با تکنیک ها و شیوه های جدید ارتباطی هماهنگ و همراه کنند، جامعه ی زرتشتی بهره ای ناچیز از تنها وسیله ی ارتباط جمعی خود می برد. در جامعه ای که هیچگونه تمایلی برای استفاده ی درست از سیستم های جدید و علمی ارتباطی وجود ندارد، و مهم نر از آن اینکه اطلاعاتی که افکار عمومی را به حرکت در آورد وجود نداشته  در نتیجه خبری از پویایی ، تغییر، سازماندهی و تحرک نخواهد بود. در اثر این خمودگی و عدم تحرک، افراد  کمتر در مورد مسائل اظهار نظری رسمی خواهند داشت و اگر اظهار نظری نیز وجود داشته باشد در همان حد شایعه و داوری نادرست خواهد بود که همیشه مورد اعتراض انجمن ها و سازمان های رسمی جامعه بوده است
     اما اگر اطلاعات به شیوه ای نو فراگیر شده و بتواند به صورتی طبیعی و بدون سانسور، رد و بدل شود، افراد بیشتر نسبت به مسائل واکنش مثبت نشان داده و اظهار نظر می کنند، همان  که همیشه  انتقاد مثبتش می نامند . و هر چه شدت این اطلاعات بیشتر باشد مشارکت پذیری به مفهوم کلمه پر معناتر و کارآتر می شود. این مهم، اما بدون توسل به رسانه های مردمی دست یافتنی نخواهد بود. تنها راه رسیدن به " همدلی" یا همان " همازوری" در میان مردم و ایجاد روح تحرک و پویایی در جامعه، رسانه های مستقل و پر نفوذ بوده و هست وخواهد بود

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی