۱۳۸۵ فروردین ۹, چهارشنبه


ششم فروردین
سالروز تولد اشو زرتشت
بر دوستداران پیام آور راستی
و
یگانه پرستی
خجسته باد

بهین نوروزمهین یادگار نیاکانمان بر شما خجسته و فرخنده باد
فرارسیدن نوروز ۷۰۲۸ میترایی و ۳۷۴۴ خورشیدی را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم

۱۳۸۴ اسفند ۲۴, چهارشنبه



کارگاه دائمی شاهنامه خوانی

قرار است جلساتی با شرکت زرتشتیان دوستدار تاریخ و فرهنگ ایران در شهرهای زرتشتی نشین آمریکا برگزار شود.
جلسات این برنامه با حضور اساتید و دوستداران شاهنامه که مدتی را در این زمینه کار کرده اند پر رونق تر خواهد شد.
تاریخ تشکیل نخستین نشست در اعلامیه های بعدی اعلام خواهد شد. البته اگر آدرس پست الکترونیکی ( ایمل) خود را برای ما بفرستید ، پیش از آن مستقیم از طریق ایمل به آگاهیتان خواهد رسید.
جزئیات این طرح را می توانید در بخش کارگاه شاهنامه بخوانید و نقطه نظرات خود را در باره آن با ایمل: qmarsi@gmail.com برای ما بفرستید.
چشم به راه دیدار شما در جلسات کارگاه خواهیم بود.
.



چهارشنبه سوری ؛ ارث پدری ؟

چهارشنبه سوری را همه ارث زرتشتیان می دانند اما خود زرتشتیان از این که به چنین چیزی منتسب باشند، به شدت پرهیز می کنند . شاید همین دو سه جمله موبد خورشیدیان در جمع زرتشتیانی که شب چهارشنبه امسال که برابر بود با پانزدهم مارس دور هم آمده بودند کافی بود که همه به درستی بدانند این جشنواره اگرچه ریشه در تاریخ پرافتخار ایران دارد اما به هیچ عنوان نمی تواند برخاسته از سنت ها و باورهای زرتشتیان باشد.
زرتشتیانی که آمده بودند تا زردی و خستگی یک سال طولانی را به آتش بسپرند و در عوض سرخی اش را از آن خود کنند، آن شب از موبد خود شنیدند که می گفت:
" دو دلیل بزرگ وجود دارد که نشان می دهد این مراسم، نسبتی با آیین ها و باورهای زرتشتیان ندارد. یکی اینکه اساساّ زرتشتیان چیزی به نام هفته نداشته اند و ندارند و حتا امروز هم هنوز به جای هفته و تقسیم ماه به چهار بخش ، برای هر روز نامی برگزیده و در حقیقت ماه را به سی بخش تقسیم کرده اند . پس به طور کلی لفظ و کلمه چهارشنبه هیچ تناسبی با سنت های دیرینه زرتشتی نمی تواند پیدا کند.دوم آنکه همانطور که می دانیم رسم زیبای چهارشنبه سوری را در غروب سه شنبه برگزار می کنند و به آن چهارشنبه سوری می گویند."
در اینجا موبد نگاهی به جمعیت کرد و پرسید:"می دانید چرا؟"
یکی از جوانان دستش را بالا کرد و بعد از گرفتن اجازه گفت: "موبد ، من فکر می کنم به این خاطر است که شب ها، نور آتش بیشتر می درخشد و مشخص تر است."
لبخندی بر لبان موبد ظاهر شد و گفت : منظورم این بود که به من بگویید چرا نام آن را چهارشنبه سوری گذاشته اند اما در حقیقت در شب سه شنبه برگزار می شود. و هنگامی که کسی پاسخی نداد ، موبد خود به سخن ادامه داد و چنین گفت:
"از زمان های بسیار قدیم از آنجاییکه دانشمندان و پژوهشگران بسیاری در در دانشگاه ها و مدارس ایران تحصیل می کردند . سطح دانش در ایران از کشورهای دیگر بالاتر بود. ایرانیان با استفاده از همین دانشمندان و با بهره وری از دانش ستاره شناسی موفق شدند که از همان زمان های بسیار قدیم وقت و زمان را به صورت بسیار دقیقی به کمک دانش ستاره شناسی ثبت کنند. این تقسیم بندی امروزه به سال خورشیدی معروف شده است.اما ...."
دختر کوچولویی که کنار مادرش ایستاده بود خنده کنان پرید وسط حرف موبد و پرسید مگه نگه داشتن وقت نیاز به ستاره شناسی دارد ؟
موبد که تحت تأثیر سادگی دختربچه قرار گرفته بود لبخند پدرانه ای کرد و دست مهر آمیزی بر سر دختر کوچک کشید و پاسخ داد :
" آری ، دخترم . به کمک علم ستاره شناسی می توان سرعت حرکت زمین به دور خورشید را اندازه گرفت و آن را یک سال خورشیدی نامید . چون سرعت گردش زمین به دور خورشید ثابت است این مقدار همیشه بدون تغییر باقی خواهد ماند و هیچگاه دستخوش تغییر نخواهد شد اما اقوام دیگر که عموما اقوام سامی هستند چون به آن حد از دانش ستاره شناسی نرسیده بودند ، به جای آن، حرکت ظاهری ماه را دنبال کردند و سال را بر اساس حرکت ماه به دور زمین تقسیم کردند . به اینصورت سال قمری بوجود آمد.
امروزه در اغلب کشورها و نیزایران، سال را به روش خورشیدی می سنجند ، اما در کشورهای عربی سال را بر اساس گردش ماه به دور زمین اندازه گیری می کنند که بیشتر مواقع اشتباه است و بدتر آنکه به خاطر تغیبراتی که در خط مداری ماه پیش می آید ،همواره در حال تغییر نیز هست."
به اینجا که رسید مردم یکی یکی داشتند از دور موبد پراکنده می شدند . آنشب نیامده بودند که به این حرف ها گوش بدهند . حوصله شان واقعا سر رفته بود . مخصوصا اینکه نمی دانستند همه این حرف ها چه ربطی به این دارد که چهارشنبه سوری متعلق به زرتشتیان است یا خیر؟
موبد خورشیدیان که به خوبی مردم را می شناخت و با احساسات آنها آشنایی کامل داشت ناگهان گفت: خوب امشب که ماه در بیاید آغاز روز است برای اعرابی که روز و شبشان را با نور ماه می سنجند. به همین خاطر به این رسم هم چهارشنبه سوری نام دادند . چرا؟ چون خیال می کردند همه مردم دنیا با ماه و قمر کار می کنند. غافل از اینکه اینکه ایرانیان با خورشید سروکار دارند و طلوع خورشید را آغاز روز می دانند.
از این جا می فهمیم که حتی زمان برگزاری این رسم هم چیزی است که با دانش اعراب بادیه بیشتر سازش و همخوانی دارد تا با سال خورشیدی و نظم استوار و پابرجای منظومه خورشیدی.
سخن که به اینجا رسیده بود آن جمع کوچک خوشحال از آن بود که نکته تازه ای یاد گرفته اما جالب آن بود که همه می خواستند هرچه زودتر آیینی را برگزار کند که حالا دیگر اطمینان داشت ربطی به باورهایشان ندارد. شاید این گونه بیشتر به دلشان می چسبید .به همین خاطر همه یکصدا گفتند حالا وقتش هست که برویم ، آتش درست کنیم و از رویش بپریم.
چند دقیقه بعد سه گُله آتش در محوطه باز درب مهر شهر سن حوزه روشن بود. زرتشتیان زیادی از کوچک و بزرگ که از هر سوی آمده بودند و دور شعله های آتش حلقه زده بودند ، یکی یکی و گاه پشت سر هم از روی آتش می پریدند و در دل می خواندند:
زردی من از( آن) تو ، سرخی تو از(آن) من

۱۳۸۴ اسفند ۲۱, یکشنبه

۱۳۸۴ اسفند ۲۰, شنبه


مهاجرت زرتشتیان از شهرستان های ایران به تهران
و مقایسه آن با مهاجرت امروز زرتشتیان از ایران به غرب


از آن روزی که زرتشتیان از یزد و کرمان و سایر شهرهای زرتشتی نشین به تهران مهاجرت کردند موجی را به راه انداختند که تا امروز ادامه دارد.
امروز با وجود شرایط استبدادی در ایران و وچود تبعیضات و تضییقات گوناگون بر علیه زرتشتیان ایران و البته وجود دریچه ای برای گریز ار این موقعیت ، موج جدیدی از مهاجرت بالا گرفته که باید دست اندرکاران و مدیران دلسوز و دین باور زرتشتی را به این فکر بیندازد که " چه باید کرد؟"
البته برای پاسخ به این سوال باید به سال ها پیش باز گشت و تجربه های پیشینیان را در قالبی نو و شیوه های مدیریتی علمی بازسازی کرد. چرا که آنچه آنان در سامان دهی مهاجرت زرتشتیان به تهران از خود نشان دادند مفید و موثر بوده است.
به همین سبب است که این نوشتار بر این است تا گریزی هرچند کوتاه به ماجرای مهاجرت زرتشتیان به تهران داشته باشد و به این نتیجه برسد که مدیر دین باور زرتشتی در چنین شرایطی چه باید بکندو چگونه می تواند مانند هاتریا مانکجی و کیخسرو شاهرخ تبدیل به مدیری گردد آگاه و دوست داشتنی و نه ریاست طلب و شهرت خواه.
نخسین سنگ بناها برای مهاجرت زرتشتیان از شهرستانها به تهران را مانکجی گذاشت . حدود سد سال و اندی پیش در زمانه ای که مانکجی از هندوستان به ایران رفت چنان که خود در نوشته هایش یادآوری می کند تعداد زرتشتیان ایران به روی هم پنج هزار نفر بوده است که بیشتر آنان به صورتی ایزوله در گوشه و کنار شهر های یزد و کرمان زندگی می کردند و تعداد اندکی هم در باغ های دربار تهران و به صورتی که مثال و نمونه ای از آن را در داستان جاوید نوشته اسماعیل صفیح می توانیم بخوانیم، به زندگی خود ادامه می دادند.
اما آنچه مانکجی کرد کاری بود که از یک رهبر راستین جامعه انتظار می رفت . مانکجی زمانی که جامعه را در خطر از میان رفتن و نابودی یافت به فکر پیدا کردن راه چاره ای افتاد. پس به دنبال تعریفی جامع و علمی از مردم زرتشتی افتاد . می خواست جامعه را آنگونه که بود تعریف کند تا ببیند چه راهکار هایی برای نجات آن مناسب تر است.
بر این اساس بود که مسافرت های او به تمامی شهرها و روستاها و کوره دهاتی که می اندیشید شاید زرتشتی در آن پیدا شود آغاز شد. آماری دقیق از زرتشتیان آن روز گردآورد که تا به امروز هنوز نمونه و مثالی چون آن یافت نمی شود. این سرشماری را چنان انجام داد که امروز هم هنوز اگر کسی بخواهد چنان کند به دنبال همان اطلاعاتی خواهد رفت که او رفته بود.
مانکجی پس از مدت کوتاهی که از آغاز کارش گذشت خوب می دانست چه تعداد زرتشتی در روستا های مختلف زندگی می کنند . از آن تعداد چند نفر جوان هستند و چند نفر ازدواج کرده اند. تعداد باسواد ها و بی سوادها چه اندازه است و . . .
آنقدر این اطلاعات را بررسی کرد آنگونه داده هایش را تحلیل کرد که توانست بهترین نتیجه را از آنان بگیرد . به همین سبب بر آن شد تا ابتدا تعدادی را با سواد کند. انچام این کار آنچنان که امروز به نظر می آید ، در گذشته ای که تا به بیش از یک سده می رسد به هیچ وجه آسان نبود . مهم ترین سبب این سختی کار وضعیت بد اقتصادی مردم و به ویژه زرتشتیان بود. اما مانکجی پاسخ این سوال را هم می دانست و به خوبی توانست این مشکل را از پیش پای خود بردارد : چون به خوبی دریافته بود که معیشت اقتصادی خانواده ها که بر پایه کشاورزی می گردد بر زور بازوی جوانان و به خصوص مردان جوان می چرخد به خانواده ها پیشنهاد کرد که در برابر آمدن به کلاس ها دستمزد کارگر جانشین را تقبل کند و با کمک انجمن پارسی پنچایت هندوستان با آوردن جوانان به کلاس های سوادآموزی مبالغی را معادل دستمزد کارگری در برابر حضور به موقع در کلاس به اولیای دانش آموزان پرداخت می کرد .
موضوعی را که باید در اینجا در داخل پرانتز و خارج از موضوع یادآوری کنم بر می گردد به وجود دشمنی ها و حسادت ها و حرف های نامیمونی که اغلب پشت سر مدیران جامعه گفته می شود که در برخی مواقع باعث دلسردی آنان نیر می شود . این امر بدون هیچ تفاوت عمده ای برای مانکجی هم پیش آمد. تعدادی از زرتشتیان که نمی توانستند هچون مانکجی واقعیات را دریابند و حاضر به اندیشیدن هم نبودند . بی توجه به آینده تاریکی که در انتظار خودشان بود از کارهای مانکجی به خشم آمدند و با این باور که مانکجی در صدد از بین بردن اموال و دارایی های پارسی پنجایت هندوستان است و با این نتیجه گیری که به جای پرداخت پول به جوانان باید آن پول ها را برای آیندگان حفظ کرد ، از مانکجی پیش سران پارسی پنچایت شکایت کردند و حرف هایی زدند که توانست آنان را قانع کند تا دیگر کمکی به مانکجی نکنند. اما مانکجی به عنوان رهبری که می دانست چه می کند و با یرخورداری از همه داده های ممکن به راه کاری که اندیشیده بود ایمان داشت ، از هدف خود دست نکشید و با شدت یشتر به کارش ادامه داد. پس از این ماجرا بود که همه هزینه ها را خود پرداخت و اصلا ناراحت نشد . کسی چه می داند شاید عصبانی هم نشد ، آخر مانکجی به خوبی دریافته بود که ممکن دیگرانی هم باشند که چون او فکر نکنند. مانکجی با برخورداری از همه شرایط مناسب برای نبدیل شدن به رهبری کاریزماتیک همه انتقادها را به چان خرید و به جای عصبانیت و برخورد های غیر معقول ار این که عده ای او را دوست ندارند، ناراحت نشد ، برعکس با دید گسترده ای که داشت جوانان بیشتری را با سواد کرد.
در عین حال با رایزتی های فراوان و با توسل به همه قدرت های ریز و درشتی که جامعه آنروز زرتشتیان قدرت تاثیر گذاری بر انان را داشت موفق شد تا فرمان لغو جزیه را از مظفرالدین شاه قاجار اخذ کند . سپس طی اطلاعیه ای از همه زرتشتیان ایران خواست که به جای ماندن در یزد و کرمان به تهران مهاجرت کنند .
این نوشتار را در شماره های آینده نیر ادامه خواهیم داد. اما از خوانندگان گرامی به ویژه آنانی که خاطراتی از سال های دورتر دارند که به این کفتار نیز نزدیک است برایمان بنویسند یا تلفنی به ما بزنند و از ان طریق برایمان حقایق بیشتری را بازگویند . و از آنانی نیز که نقطه نظراتی در این زمینه دارند می خواهیم تا قلم به دست بگیرند و بنویسند . اندیشه ها را به روی کاغذ آوریم و با جمع آوری همه داده ها بهترین نتیجه را بگیرم. به آن امید که زیاد دیر نشده باشد.